سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 88 بهمن 16 :: 12:46 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

 


به نام خدا


یاد دارم یک غروب سرد سرد


می گذشت از کوچه ما یک رهگذر


دوره گردم کهنه قالی می خرم


دست دوم جنس عالی می خرم


کاسه و ظرف سفالی می خرم


گر نداری کوزه خالی می خرم


اشک در چشمان بابا حلقه بست


عاقبت اهی کشید بغضش شکست


اول سال است و نان در سفره نیست


ای خدا شکرت !ولی این زندگیست ؟


بوی نان تازه هوش ما را برده است


اتفاقا مادرم هم روزه بود


خواهرم بی روسری بیرون دوید


گفت :اقا سفره خالی می خرید ؟




موضوع مطلب :



آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک